داستان کوتاه انگلیسی

فارسی انگلیسی
جین و لارا در مرکز خرید هستند. آنها می خواهند لباس های جدید بخرند. جین مقداری پول دارد و لارا مقداری پول دارد. Jane and Laura are walking to the mall. They want to buy new clothes. Jane has some money and Laura has some money.
ناگهان، جین صدا می زند: “لارا! لارا! به آن لباس نگاه کن! زیبا نیست؟ من آن لباس را می خواه، اما من به اندازه کافی پول ندارم.” Suddenly, Jane is calling: “Laura! Laura! Look at that dress! Isn’t it beautiful? I want that dress, but I don’t have enough money.”
لارار صدا می زند: “در مورد چی صحبت می کنی؟ این لباس زشتی است! این افتضاح است! من حتی نمی خواهم این لباس را ببینم.” Laura is calling: “What are you talking about? This is an ugly dress! It is just horrible! I don’t even want to see this dress.”
“باشه، باشه.” جین به غمگین زمزمه می کند. “Ok, ok…” Jane is whispering sadly.
ناگهان لارا صدا می زند: “اوه خدای من! به این لباس نگاه کن! این زیبا است! من این لباس را می خواهم. اوه، اما به قیمت نگاه کن. این بیش از حد برای من گران است.” Suddenly Laura is calling: “Oh my god! Look at this dress! It is beautiful! I want this dress. Oh, but look at the price. It is too expensive for me.”
حالا جین صدا می زند: “در مورد چی صحبت می کند؟ این یک لباس زشت است! این واقعا افتضاح است! من حتی نمی خواهم به آن نگاه کنم.” Now Jane is calling: “What are you talking about? This is an ugly dress! It is really horrible! I don’t even want to see it.”
“باشه، باشه.” لارا غمگین زمزمه می کند. “Ok, ok…” Laura is whispering sadly.
حالا جین غمگین است، و لارا غمگین است. انها به خانه می روند. آنها هیچ لباس جدیدی ندارد، اما آنها می دانند که دفعه بعد آنها باید به نظرات هم احترام بگذارند… Now Jane is sad, and Laura is sad. They are walking home. They have no new clothes, but they know that next time they should respect other opinions…

صفحات مرتبط

۲ دیدگاه. نظر بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.