درس 3 – لغات سطح A1 آلمانی

  1. خانه
  2. chevron_right
  3. آموزش زبان آلمانی
  4. chevron_right
  5. لغت دانی زبان آلمانی
  6. chevron_right
  7. درس 3 – لغات سطح A1 آلمانی
der Appetit

(اشتها)

Guten Appetit!

(خوش اشتها باشید [نوش جان!])

  • der Appetit به عنوان یک واژه به معنای اشتها است اما شما معمولا این واژه را به جز در اصظلاح Guten Appetit زیاد نمی بینید. به این نکته توجه داشته باشید که Guten Appetit معادل دقیق “نوش جان” به حساب نمی آید. چراکه آلمانی ها از این اصطلاح تنها پیش از غذا استفاده می کنند. در واقع گفتن آن بعد از غذا بی معناست چراکه وقتی غذا تمام شده اشتها داشتن دیگر کارایی ندارد. پس در استفاده درست از این اصطلاح دقت کنید.

arbeiten

(کار کردن)

Wo arbeiten Sie?

(شما کجا کار می کنید؟)

  • از فعل arbeiten بیشتر برای نشان دادن کارکردن افراد استفاده می شود. برای نشان دادن کارکرد وسایل از این فعل استفاده نکنید. برای مثال در جمله “کامپیوتر من کار نمی کند.” استفاده از این فعل مناسب نیست. (معادل بهتر این است: mein Computer funktioniert nicht)

die Arbeit , -en

(کار، شغل، حرفه)

Mein Bruder sucht Arbeit.

(برادر من به دنبال کار است.)

  • از واژه Arbeit معمولا برای اشاره کلی به کار استفاده می شود نه عنوان شغلی.

arbeitslos

(بیکار)

Es gibt bei uns viele Leute, die schon lange arbeitslos sind.

(در اطراف ما افراد زیادی هستند، که مدت زیادیست بیکارند.)


der Arbeitsplatz , -ä, e

(محل کار)

An meinem Arbeitsplatz fehlt ein Drucker.

(در محل کار من یک چاپگر کم است.)


der Arm , -e

(دست، بازو)

Mein Arm tut weh.

(دست من درد می کند.)

  • Arm به معنای دست از شانه تا مچ است. برای قسمت پایین دست از واژه Hand استفاده می شود.

der Arzt , -Ä, e

(دکتر، پزشک)

Morgen habe ich einen Termin bei meiner Ärztin.

(فردا من یک قرار با دکترم [خانم دکترم] دارم.)

  • احتمالا به خاطر دارید که با اضافه کردن پسوند in- به بیشتر شغل ها شکل مونث آنها را می ساختیم. Arzt در این مورد یک استثنای کوچک دارد و حالت مونث آن به صورت Ärztin ساخته می شود.

auch

(هم، همچنین)

Ich bin auch Spanier.

(من هم اسپانیایی هستم.)

  • در زبان آلمانی واژه های متفاوتی معنای مشابه “هم” در فارسی را دارند. برای مثلا واژه noch هم می تواند با معنای مشابهی استفاده شود. البته فعلا نگران اینکه کجا از کدامیک استفاده کنیم نباشید. اما همیشه از auch به عنوان هم استفاده نکنید!

auf

(حرف اضافه)

Die Kinder spielen auf der Straße.

(بچه ها توی خیابان بازی می کنند.)

Auf Wiedersehen.

(تا دیدار بعد [خداحافظ])

Wie heißt das auf Deutsch?

(این به آلمانی چه نامیده می شود؟)

  • auf یک حرف اضافه است پس آن را معادل سازی نمی کنیم. ساختارهایی که باید یادبگیرید در هر سه مثال آورده شده. در مثال اول “auf der Straße” به معنای توی خیابان بازی کردن است. این حرف اضافه تاکیدی بر محل دقیق بازی ندارد، فقط به خیابان اشاره می کند. در مثال دوم Auf Wiedersehen یک اصطلاح است. درگیر ساختار گرامری آن نشوید و آن را کلی حفظ کنید. در مثال سه یک ساختار کلی را یاد می گیرید. “heißt auf Deutsch” یا “heißt auf + یک زبان” یعنی معنای آن به در این زبان چیست.

die Aufgabe , -n

(تکلیف، مشق، وظیفه)

Das ist eine schwere Aufgabe.

(یک تکلیف سختی است.)

  • با واژه Aufgabe در مدرسه و دانشگاه زیاد سر و کار خواهید داشت. Aufgabe یعنی تکلیفی که برای شما مشخص می شود و باید انجام دهید.

aufhören

(تمام شدن، پایان یافتن، متوقف کردن)

Der Kurs hört in einer Woche auf.

(کلاس تا یک هفته دیگر تمام می شود.)

Hier hört die Bahnhofstraße auf.

(اینجا خیابان بانهوف تمام می شود.)

  • فعل aufhören یک فعل عبارتی و تفکیک پذیر است. توجه داشته باشید که این فعل هیچ رابطه با hören به معنای شنیدن ندارد. aufhören را میتوانید برای تمام شدن تقریبا هرچیزی استفاده کنید.

auf sein

(باز بودن، قفل نبودن)

Du brauchst den Schlüssel nicht. Die Wohnung ist auf.

(تو به کلید نیازی نداری، [در] آپارتمان باز است.)

  • ما از برای ساختار auf sein معادلی در فارسی ندارد. پس اصلا رایج نیست که بگوییم “خانه باز است.” معمولا جمله به صورت “در خانه باز است.” ساخته می شود. در آلمانی نیازی به اشاره به در نیست. auf بودن یک چیز یعنی باز بودنش. این در مورد چیزهایی مثل صندوقچه هم درست است.

aufstehen

(بیدار شدن)

Ich muss immer um vier Uhr aufstehen.

(من باید همیشه ساعت 4 بیدار شوم.)

Soll ich aufstehen?

(باید من بیدار شوم؟ [از تخت بلند شوم])

  • aufstehen در واقع به معنای بیدار شدن تنها نیست. aufstehen یعنی بلند شدن از تخت. پس اگر بیدار شده باشید ولی در تخت مانده باشید این فعل مصداق پیدا نمی کند.

der Aufzug , -ü, e

(آسانسور)

In diesem Haus gibt es keinen Aufzug.

(در این خانه آسانسور نداریم.)


das Auge , -n

(چشم)

Er hat blaue Augen.

(او چشم های آبی دارد.)


aus

(حرف اضافه)

Er kommt aus Brasilien.

(او از برزیل می آید. [او اهل برزیل است.])

  • aus یک حرف اضافه است پس آن را معادل سازی نمی کنیم. در اینجا باید تنها یک ساختار ساده را یادبگیرید: “kommen aus + یک شهر یا کشور” به معنای اهل آن شهر یا کشور بودن است.

der Ausflug

(سفر، گشت و گذار)

Morgen machen wir einen Ausflug nach Heidelberg.

(فردا ما به هایدل برگ سفر می کنیم.)


ausfüllen

(پر کردن فرم)

Füllen Sie bitte dieses Formular aus.

(لطفا این فرم را پر کنید.)


der Ausgang

(خروج، درب خروج)

Wo ist der Ausgang?

([در] خروج کجاست؟)

  • از واژه Ausgang معمولا برای نشان دادن خروج در محل های عمومی استفاده می شود. مثلا اگر به دنبال خروج در فرودگاه هستید به تابلویی توجه کنید که بر روی آن Ausgang نوشته شده است.

die Auskunft , -ü, e

(اطلاعات، راهنمایی، کیوسک اطلاعات)

Können Sie mir eine Auskunft geben?

(آیا می توانید به من اطلاعات بدهید؟ [آیا میتوانید مرا در مورد یک چیز راهنمایی کنید])

  • Auskunft معمولا به بخش اطلاعات اشاره می کند. تقریبا همه مکان های عمومی در آلمان یک بخش اطلاعات دارند که با Auskunft مشخص شده. از این بخش می توانید برای گرفتن راهنمایی کمک بگیرید.

۱۰ دیدگاه. نظر بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.