داستان کوتاه انگلیسی

فارسی انگلیسی
هر شنبه دنیل و  خانواده اش به ساحل می روند. آنها خیلی دورتر از ساحل زندگی می کنند، اما یکبار در هفته خانواده سوار ماشین می شود و پدر دنیل ساعت ها رانندگی می کند تا آنها برسند. Every Saturday Daniel and his family go to the beach. They live far from the beach, but once a week the family gets into the car and Daniel’s father drives for hours until they arrive.
والدین دنیل ساحل را دوست دارند. دنیل و خواهر و برادرش ساحل را دوست دارند. سگ خانواده ساحل را خیلی زیاد دوست دارد. Daniel’s parents love the beach. Daniel and his sister and brother love the beach. The family’s dog loves the beach very much.
اما این مشکل است که هر هفته به ساحل بروند. پدر دانیل از ساعت ها رانندگی خسته می شود. بقیه خانواده از ساعت ها در ماشین نشستن خسته می شوند. مادر دنیل می گوید: “در ساحل سرگرم کننده است، اما زمان زیادی لازم است تا به ساحل برسیم و برگردیم.” But it is a problem to go to the beach every week. Daniel’s father gets tired from driving so many hours. The rest of the family gets tired from sitting in the car for so many hours. Daniel’s mother says: “It’s fun in the beach, but it takes too much time to get there and back!”
دنیل و خواهر و برادرش خیلی غمگین هستند. آنها می خواهند به ساحل بروند اما این یک مشکل است. آنها سعی می کنند به استخر بروند اما این چیز مشابهی نیست. Daniel and his sister and brother are very sad. They want to go to the beach, but it is a problem. They try to go the swimming pool, but it is not the same thing.
یک روز والدین دنیل برای صحبت با بچه ها می آیند. آنها می گویند: “ما یک مشکل برای هر هفته رفتن به ساحل داریم، اما ما ساحل را دوست داریم، و شما ساحل را دوست دارید، و سگ ساحل را دوست دارد. پس ما یک راه حل داریم. ما نیاز داریم نزدیک ساحل زندگی کنیم!” One day Daniel’s parents come to talk with the kids. They say: “We have a problem to go to the beach every week, but we love the beach, and you love the beach, and the dog loves the beach. So we have a solution. We need to live near the beach!”
دانیل و خواهر و برادرش خیلی خوشحال هستند! حالا آنها نزدیک ساحل زندگی می کنند. آنها هر روز به ساحل می روند! Daniel and his sister and brother are very happy! Now they live near the beach. They go to the beach every day!

صفحات مرتبط

۱۲ دیدگاه. نظر بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.